English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 261 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reposing upon U قرار گرفته بر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
card U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
matrix U روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
matrixes U روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
decimal U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
ram U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rammed U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rams U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
overlay U قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlaying U قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlays U قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
dominion U ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
egoism U یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
burned U کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
underlying U در زیر قرار گرفته
tried U در محک ازمایش قرار گرفته
oppressed U تحت ستم قرار گرفته
window U پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
end U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
bay U فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bayed U فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
baying U فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bays U فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
anti propeller end U انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
applique U مورد استفاده قرار گرفته
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
board computer U یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
BOF U متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
boilerplate U متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
capsulate U درمحفظه یاحفره قرار گرفته
cathectic U تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
delta clock U که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
his leg rested on a stone U پایش روی سنگی قرار گرفته بود
ipsilateral U قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
jugate U روی هم قرار گرفته جفت
nidicolous U در اشیانه قرار گرفته
oblique compartment U قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
post implementation review U ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
priest ridden U زیر نفوذ کشیشان قرار گرفته منکوب کشیشان
tabbing U تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
the boxes were nested U جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
upper memory U کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
v engine U موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
x engine U موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
The persian gulf is between Iran and saude Arabia . U خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
brussels U دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
if the knee is affected U اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
heddle rod U چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
medallion U ترنج [نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
shuttle U ماکو [وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
Other Matches
patinated U جرم گرفته کبره گرفته
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
dulls U گرفته
accustomed خو گرفته
uptight U گرفته
muzzy U گرفته
dulling U گرفته
dullest U گرفته
dulled U گرفته
hoarsest U گرفته
hoarser U گرفته
hoarse U گرفته
duller U گرفته
mistful U مه گرفته
folded in mist U مه گرفته
bunged up U قی گرفته
rancid U بو گرفته
sombrous U گرفته
air less U گرفته
darksome U گرفته
muggy U گرفته
gruff U گرفته
clouded U گرفته
thickest U گرفته
thicker U گرفته
low spirited U گرفته
addicted U خو گرفته
brumous U مه گرفته
fogbound U مه گرفته
comate U مه گرفته
adopted U گرفته
dull U گرفته
low-spirited U گرفته
heartsore U دل گرفته
fusty U بو گرفته
fustiest U بو گرفته
choky U گرفته
thick U گرفته
pokey U گرفته
fustier U بو گرفته
chock full U گرفته
resolved that ...... U تصمیم گرفته شد که
pokiest U گرفته دلگیر
verminous U شپش گرفته
drippy U هوای گرفته
tristful U گرفته محزون
triste U گرفته محزون
airless U گرفته یا دم کرده
divorcees U زن طلاق گرفته
measly U کرم گرفته
solemn U گرفته موقرانه
dull U کندشدن گرفته
eerie U ترساننده گرفته
dulled U کندشدن گرفته
poky U گرفته دلگیر
duller U کندشدن گرفته
to d. itself U گرفته شدن
derivatives U گرفته شده
pokier U گرفته دلگیر
derivative U گرفته شده
dulling U کندشدن گرفته
dulls U کندشدن گرفته
leaded U سرب گرفته
rainy U تر رگبار گرفته
began U دست گرفته
patinated U زنگار گرفته
filmier U غبار گرفته
filmiest U غبار گرفته
filmy U غبار گرفته
smoky U دود گرفته
Are you kidding ? Are you being funny? U شوخیت گرفته ؟
on the panel U جزوصورت گرفته
hoarsely U بطور گرفته
fond U انس گرفته
fonder U انس گرفته
caught U گرفته شده
aeruginous U زنگ گرفته
divorcee U زن طلاق گرفته
fondest U انس گرفته
mity U کزم گرفته
in mourning U چرک گرفته
wont U خو گرفته عادت
rheumatic U رماتیسم گرفته
blear eyes U چشمان قی گرفته
patinous U کبره گرفته
maggoty U کرم گرفته
addict خو گرفته معتاد
medalled U مدال گرفته
blear U گرفته وتاریک
dullest U کندشدن گرفته
addicts U : خو گرفته معتاد
cerated U موم گرفته
mistful U میغ گرفته
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
sultrily U بطور دم گرفته یا گرم
My left leg is in plaster . U پای چپ؟ را گچ گرفته اند
low key U دارای صدای گرفته
i had been caught U گرفته شده بودم
He was choking . U گلویش گرفته بود
patinous U زنگارگرفته جرم گرفته
mossy U خزه گرفته باتلاقی
followed by <adj.> U دنباله گرفته شده با
She was depressed. U دلش گرفته بود
AC U گرفته شده است
my time is occupied U وقتم گرفته است
mucid U بوزک زده بو گرفته
skims U شیر خامه گرفته
in contemplation U درنظر گرفته شده
funky U بوی ناه گرفته
game U شکار گرفته شده
foul house U چشمی گرفته لنگر
skim U شیر خامه گرفته
skimmed U شیر خامه گرفته
lour U گرفته شدن عبوس
lowering U هوای گرفته وابری
putrid flesh U گوشت گندیده یا بو گرفته
skimmed milk U شیرخامه گرفته ورقیق
low-key U دارای صدای گرفته
included U دور گرفته شده
skim milk U شیرخامه گرفته ورقیق
assumed U بخود گرفته عاریتی
lowered U هوای گرفته وابری
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
cut nails U ناخنهای گرفته یا چیده
malty U خو گرفته به ابجو خوری
lower U هوای گرفته وابری
to be tuned in to a channel U کانالی را گرفته باشند
lowers U هوای گرفته وابری
he drives a roaring trade U کارش خوب گرفته است
hard bitten U سخت گاز گرفته شده
woofer U دارای صدای کوتاه و گرفته
throatiest U دارای صدای گرفته وخشن
throatier U دارای صدای گرفته وخشن
integrated intensity U شدت انتگرال گرفته شده
throaty U دارای صدای گرفته وخشن
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
we are beset with dangers U خطرها ما را فرا گرفته اند
subereous U از چوب پنبه گرفته شده
semidiurnal U در نصف روز انجام گرفته
captured material U وسایل گرفته شده از دشمن
parrot learned U طوطی وار یاد گرفته
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
designed U در نظر گرفته شده مخصوص
she had him in her pocket U خوب جلوش را گرفته بود
blighted U زنگ زده شپشه گرفته
pokerface U قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
borrowed money U پول قرض گرفته شده
bloods hot eyes U چشمان قرمز و خون گرفته
The car is on fire. U اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
The rumour is gaining ground that … U این شایعه قوت گرفته است که ...
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
arrowroot U نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
prussic acid U اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
claque U پول گرفته اند دست بزنند
bloodshot U سرخ وورم کرده خون گرفته
leach [liquid formed by leaching] U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
leachate U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
Silence prevailed every where. U سکوت همه جا را فرا گرفته بود
zero hour <idiom> U لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
Everybody stands in awe of him. U ازهمه زهر چشم گرفته است
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
bleary U دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
it follows necessarily that U ناچار این نتیجه گرفته میشود
bluest U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
bluer U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
blue U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
endorsee U کسی که به نام اوفهر نویسی صورت گرفته
give a catch U زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود
Is this seat taken? U آیا این صندلی گرفته شده است؟
enclave U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
speed trap U مسیر اندازه گرفته شده باوسیله الکتریکی
speed traps U مسیر اندازه گرفته شده باوسیله الکتریکی
inland duty U حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
cudbear U ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود
intakes U مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
I was bitten by a dog. U من توسط [بوسیله] سگی گاز گرفته شدم.
A further increase is considered unlikely [regarded as unlikely] . U افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
ordinee U کسیکه تازه درجه شماسی گرفته است
enclaves U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
foul hooked U ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
intake U مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
buckets U فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com